نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود بـرچـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود وسرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود

..........................................................

 زندگی پوچ است رفیق ؛ من و تو دو رهگذریم
باید بنگریم و بگذریم ایستادن خطاست عاشق شدن خطاست

.....................................................

 آزمودم زندگی دشت غم است
شادیش اندوه و عیشش با غم است
عمر کوته، آرزوها دراز
کارها بسیار و فرصتها کم است

...............................................

هیچ جایی برای رفتن و هیچ چیزی برای رسیدن وجود ندارد .

 تو در حال حاضر همانجایی هستی که لازم است باشی.

 تنها گناه طلب کردن است و تنها راه گمراهی گشتن

....................................................

کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند

اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد

و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم

سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست!!!؟؟؟

نظرات 1 + ارسال نظر
نیکا یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:47 ق.ظ http://yeloghmehehsas.blogfa.com

سلام با ما قهری...سر نمی زنی؟
منتظرتم
مرسی بای

نه بابا نبودم مرسی سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد