براستی
من در این همهمه چه تنهایم
وقتی سکوت چشمان تو؛
برتن عریان شعرهایم
جاریست!
در ابعاد چشم من،
خویش را بنگر
بنگر که چه موزون آهنگ یادت را می نوازد!
من از چهار گوشه اتاقم
ارمغانی دارم؛
که تمام سپیدی های دفتر هستی ام را
به تاراج می برد